قلب صیقلی



وقتی‌ به آینه نگاه کرد خودش رو ندید
گم شده بود
چند وقتی‌ میشد که گم شده بود
شاد بود و خندون سرحال بود و عاشق اما گم شده بود
آخه معنای همه اینها رو گم کرده بود
دلش خواست تا قلبش دوباره سفید بشه
روحش دوباره صیقلی بشه
دلش خواست به تک ستاره ش تو آسمون خیره بشه
همون تک ستاره که بهش امید میده
نور میده
وعده فردای آفتابی رو میده
دلش خواست هیچ ابری رو تک ستاره رو نپوشونه
دلش خواست تک ستاره تو شب سرد و تاریک فانوس راهش باشه
دلش خواست …
دلش همه اینها رو خواست
قطره اشکی چکید
خودش رو تو آینه ندید




7 comments:

شاپرک گفت...

بودن در همچین جائی و موقعیتی خیلی سخته خودت را گم کنی و فراموش و حرکت کنی بدون احساسی از بودن و زندگی کردن .
ممنون عزیزم خیلی زیبا بود البته با گفتن این مسئله که خیلی کم پیدائی امیدوارم که این کم پیدائی گرفتاری نباشه و همش دلخوشی و شادی باشه.
بوووووووووووووس

ناشناس گفت...

وای بتی جون همینجوری کلی دلم گرفته بود این متن قشنگت رو خوندم بغضم شکست
مرسی گلم قشنگ بود
نیلوفر 27

مطبخ رویا گفت...

ممنون دوست عزیزم ..خیلی قشنگ بود..

سارا گفت...

بتی عزیزم چقدر قشنگ... گاهی منم اصلا خودمو پیدا نمیکنم خیلی با خودم غریبه میشم... اینجور وقتا از خودم بدم میاد ...ناامیدی، بی اعتمادی، زلال نیستم ... ولی زود خودمو جمع و جور میکنم... تنها راه نجاتم امید... همون ستاره ای که تو گفتی

ناردونه گفت...

سلام عزیزم
اومدم بعد سلام بهت بگم فکرنکنی کم پیدا شدم فراموشت کردم هاااااا[گل] فقط دم عیدی این مونده که رخت خوابمون رو هم بندازیم تو اداره مون[ناراحت] امان از این نزدیکیهای عید که ای کاش روزهاش میشد 100 ساعت!!
همه میوه ها و شیرینی هائی که برا منه بزار کنار سر فرصت میام همشون رو میخورم [نیشخند][گریه]

نوری گفت...

بتی جانم سلام...بسیار دلتنگتم..این روزا واقعا خودم رو نمیشناسم و سردر گم و هرچه نگاه میکنم ستاره را نمیبینم..
میبوسمت

سهیلا گفت...

سلام بتنی جان
سال نو مبارک
انشا.. سال خوبی داشته باشی