غریبه



انگار که سالهاست دیدمش،
انگار که سالهاست بر درم میزند
سالهاست که در دستانش چیزی برایم دارد
 
انگار سالهاست میشناسمش
انگار که سالهاست با غریبی ایش آشنایم
انگار که سالهاست حضورش طراوت ابرهای سفید را دارد
و ورودش نسیم بهاری را با خود میاورد
 
انگار که سالهاست میشناسمش
انگار سالهاست که از من دور است

8 comments:

نوری گفت...

چه حس آشنایی سارای عزیزم
زیبا و دلنشین
میبوسمت عزیزم

شاپرک گفت...

فقط سلام
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس

ناردونه گفت...

غیبت طولانی ام را به زندگی پرمشغله ام و به حسن دوستیمان ببخش...

سلام، خیلی عالی مثل همیشه

سارا گفت...

روز زن ایرانی مبارک و اسلامی!!!
دوستت دارم عزیزم

سهیلا گفت...

سلام روزت مبارک

نوری گفت...

و شب اما می داند
که خورشید
دوباره طلوع خواهد کرد

بوووووس
ایمیلت رو گرفتم عزیزم

Sara Beti گفت...

دوستای عزیزم مرسی‌ از این همه لطف من شرمنده‌ام که دیر به دیر میام اما خدا شاهده که در قلبم جا دارید.....از این همه صفا و محبت ممنونم...

نوری گفت...

عزیز دلم تولدت مبارررررررررررک