وای خدا این صحنه ها، این صدای گریه ها، این ناله ها، این گل هایی که تو باد پر پر میشن....، مثل کابوس میمونه، کی فکر میکردیم که اینطور بشه، رویاهای قشنگمون خراب بشه، باز تموم دلم به درد میاد، زانوهام میلرزن، دلم میخواست که صبح بیدار شم و ببینم همه چیز خواب بوده، وای سنگ صبور من میترسم، من از دنیای بدون عشق میترسم،...من از بی مهری میترسم، از اینکه به چشم آدمها نگاه کنی و نفهمی تو دلشون چی میگذره میترسم،من هنوز اون خوابها رو فراموش نکردم، .....راه میرم تو یک محله گمنام همه جا خاکی و کثیف چرا آدمها این شکلی شدن؟!چرا هیچ کس رو نمیشناسم، چه حس بدی!!!....کاش اینها هم کابوس بودن فوق فوقش با یک جیغ از خواب میپری، فوقش اینه که یک کمی اشک میریزی....اما اینا که خواب نیستن همشون واقعی هستن، درست جلو چشمات،...
4 comments:
چه سخته دیدن جاهای خالی نشنیدن صدای عزیزان ندیدن چهره های آشنا
چه سخته با اضطراب زندگی کردن هر روز منتظر واقعه جدید بودن
چه سخته کابوس دیدن از خواب پریدن و واقعیت تلخ را دیدن
ممنون بتی جون
http://beautifulideas.blogfa.com/
شاپرک عزیزم مرسی از این همه لطفت ...الهی که هیچ دلی غم نبینه...
دوست خوبم از اظهار لطف شما ممنونم .همینطور از اینکه من را لینک کردید .من هم شمارا با نام رقص زندگی لینک کردم .
سلام دوست عزیز
از اینک مرا لینککردید ممنونم
من هم شمارو لینک کردم
ارسال یک نظر